پروژه مقاله تحلیل معرفت و چالشهاى معاصر تحت pdf دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه مقاله تحلیل معرفت و چالشهاى معاصر تحت pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه مقاله تحلیل معرفت و چالشهاى معاصر تحت pdf
چکیده
مقدّمه
تحلیل سنّتى معرفت
نقد تحلیل معرفت و واکنشها
دیدگاه نگارنده
راه حلّ برگزیده در تعریف «معرفت»
معناى «معرفت» در معرفتشناسى
گزاره پیشین و معرفت
گزارههاى پسین و معرفت
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه مقاله تحلیل معرفت و چالشهاى معاصر تحت pdf
ـ پلنتینگا، آلوین و دیگران، مفاهیم بنیادین در معرفتشناسى، ترجمه محمّد حسینزاده، قم، زلال کوثر، 1382
ـ حسینزاده، محمّد، پژوهشى تطبیقى در معرفتشناسى معاصر، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى 1، 1382
ـ ـــــ ، معرفت لازم و کافى در دین. در دست چاپ
ـ گتیه، ادموند، «آیا معرفت باور صادق موجّه است؟»، ترجمه شاپور اعتماد، ارغنون 7و 8 (زمستان 1374)
- Chishom, Roderick, Theory of Knowledge, USA, Prentice Hall Inc., 2nd ed
- Everit, N., Modern Epistemology, USA, McGraw-Hill Inc.,
- Gettie, Edmund, “Is Justified True Belief Knowledge”, In Louis Pojman, ed. The Theory of Knowledge, California, Wadsworth Inc.,
- Hospers, John, An Introduction to Philosophical Analysis, London, Routledge, 2nd ed.,
- Lehrer, Keith, Theory of Knowledge, USA, Westview Press,
- Moser, P. K., The Theory of Knowledge, New York, Oxford University Press,
- Plantinga, Alvin, Warrant: Current Debates, New York, Oxford University Press,
- Shope, R. K., The Analysis of Knowledge, USA, Princeton University Press,
چکیده
در عصر حاضر، رویکردهاى گوناگونى در معرفتشناسى مشاهده مىشوند. در رویکرد مبتنى بر فلسفه تحلیلى، یکى از مباحث مهم و بنیادین «تحلیل معرفت» است. بسیارى از معرفتشناسانى که چنین رویکردى دارند به تحلیل فلسفى یا تعریف حقیقى آن پرداخته، پس از نقد تعریف سنّتى «معرفت»، تلاش کردهاند نقصهاى آن را ترمیم کنند و در نتیجه، تعریفى جامع و مانع ارائه دهند. اختلاف میان این عده درباره تعریف «معرفت» و بیان مؤلّفهها یا شرایط آن و نیز درستى یا نادرستى اصل تحلیل، به رغم سالها بحث و پژوهش، عمیقتر شده است. در مقابل، عدهاى بر اساس مبانى ویژه خود، تحلیل معرفت را نادرست مىدانند
به نظر مؤلف، نه تنها به تحلیل فلسفى معرفت و تعریف حقیقى آن نیازى نیست، بلکه حتى این کار ناممکن است. اگر «معرفت» به تعریف نیاز داشته باشد، تعریف قراردادى کفایت مىکند. در واقع، نظر نگارنده درباره این مسئله دو جنبه دارد: سلبى و اثباتى. جنبه سلبى آن تردید در امکان دستیابى به تحلیل دقیق معرفت یا انکار آن است، و جنبه اثباتى آن ارائه راهحلى براى حل مسئله. البته برخى از معرفتشناسان معاصر بر اساس مبانى ویژه خود، به نتیجه اول رسیدهاند؛ اما به جهت دوم تاکنون توجهى نشده است. این مقاله تلاش کرده است راه حلّى براى مسئله مزبور ارائه دهد که با آن مىتوان به این نزاع طولانى خاتمه داد
کلیدواژهها : تحلیل، معرفت، معرفت قضیهاى، مفاهیم بدیهى، تعریف قراردادى، واژههاى متعارف
مقدّمه
در حالى که در سنّت فلسفه اسلامى و دیدگاههاى همسو با آن «معرفت»، «علم» و معادلهاى آنها نظیر Knowledge و Episteme مفاهیمى بدیهى تلقّى مىشوند، بسیارى از معرفتشناسان معاصر، که گرایش «فلسفه تحلیلى» دارند و در این سنّت رشد کردهاند، معرفت را نیازمند تحلیل مىدانند و افزون بر تعریف لفظى، در تلاشند تعریفى حقیقى از آن ارائه کنند،1 گرچه به رغم تلاشهاى بسیار، تاکنون نتوانستهاند به تعریفى جامع و مانع دست یابند
تعریف یا تحلیل سنّتى «معرفت»، که آن را تا عصر سقراط پىگیرى کرده و برخى آن را به افلاطون نسبت مىدهند، از سه جزء یا شرط تکوّن یافته است: باورِ صادقِ موجّه.2 آشکار است که آنها در این عملیات فکرى، صرفآ معرفت گزارهاى را تحلیل مىکنند و نه مطلق معرفت را. بدینسان، معرفتهاى گزارهاى از منظر آنها، به چنین اجزا و مؤلّفههایى تحلیل مىشود. اما آنان ـ گویا ـ معرفت را بر مفاهیم یا تصورات منطبق و قابل صدق نمىدانند
تحلیل سنّتى معرفت
با توجه به آنچه گذشت، براى معرفت به گزاره P لازم است
اولا، شخص (S) به آن گزاره (P) باور و اعتقاد داشته باشد. نمىتوان درباره گزارهاى «معرفت» را به کار برد و به آن معرفت را نسبت داد در حالى که شخص بدان اعتقاد ندارد. از این شرط یا مؤلّفه، به «شرط ذهنى» معرفت تعبیر شده است
ثانیآ، براى کاربرد معرفت و اطلاق آن به P، لازم است Pصادق باشد. اگر Pکاذب باشد، نمىتوان بر آن «معرفت» اطلاق کرد. اگر کسى ادعا کند که به P معرفت دارد در حالى که Pکاذب است، او به غلط مفهوم و واژه «معرفت» را در اینباره به کار برده است. به دلیل آنکه این شرط نسبت میان گزاره و واقع را لحاظ مىکند، «شرط عینى معرفت» نامیده شده است
ثالثآ، علاوه بر لزوم اعتقاد به P و صدق آن، در صورتى مىتوان بر آن «معرفت» اطلاق کرد که P موجّه باشد. اگر گزاره یا باور Pناموجّه باشد یا دلیلى بر آن نداشته باشیم، هرچند حدس بزنیم و حدسمان صائب هم باشد، نمىتوان بدان «معرفت» اطلاق کرد
بدینسان، «معرفت» در مورد گزاره کاربرد دارد و در صورتى بر گزارهاى اطلاق مىشود که مُدرِک (S) بدان باور و اعتقاد داشته باشد. علاوه بر آن، گزاره مزبور باید صادق بوده، موجّه نیز باشد. اگر یکى از این شرایط موجود نباشد نمىتوان آن گزاره را «معرفت» نامید و واژه «معرفت» را دربارهاش به کار برد
نقد تحلیل معرفت و واکنشها
این تعریف یا تحلیلْ نفوذى فراگیر و گسترده دارد. به رغم چنین مقبولیت گستردهاى، در نیمه دوم قرن بیستم، برخى همچون جان هاسپرس (John Hospers)4 و ادموند گتیه (Edmond Gettie)، بلکه پیش از آنها راسل تعریف مذکور را نقد و نقض نمودند. گتیه نقد مؤثرى ارائه کرد و مواردى را نشان داد که به رغم آنکه باور صادق موجّه و همه شرایط یا مؤلّفههاى سهگانه موجودند، ولى اطلاق «معرفت» بر آنها صادق نیست.5 از عصر وى تاکنون، همواره این تعریف مورد نقض و ایراد قرار گرفته است
بسیارى از معرفتشناسان معاصر صرفآ به بیان معناى واژه «Know» و تعریف شرحاللفظى آن دلمشغولاند و خود را از تحلیل فلسفى آن بىنیاز مىدانند. به نظر آنها، تعریف و تمییز معانى و کاربردهاى معرفت و تحلیل لغوى آن، معرفتشناس را از تحلیل فلسفى بىنیاز مىکند،6 بلکه برخى از آنها در امکان تحلیل یا تعریف «معرفت» و دستیابى به شرایط لازم و کافى آن و ارائه تعریفى جامع و مانع، تردید داشته و آن را زیر سؤال بردهاند
در مقابل چنین نگرشى، بسیارى دیگر تحلیل معرفت را لازم دانسته و تحلیل لغوى را بىنیازکننده از تحلیل فلسفى ندانستهاند. به نظر آنها، لازم است به تحلیل فلسفى آن پرداخت
در عین حال، آنان در عدم جامعیت و مانعیت تعریف سنّتى مذکور اتفاقنظر دارند. از اینرو، عدهاى به اصلاح این تعریف یا تحلیل پرداخته، یا مؤلّفه دیگرى بر آن افزودهاند. عدهاى از اساس، شرط سوم را منکر شدند و برخى دیگر شرط صدق را. عدهاى نیز با حفظ همان مؤلّفهها، تفسیرهاى دیگرى براى آن ارائه کردند. کسانى که مؤلّفه یا شرط دیگرى بر آن اجزا یا شرایط سهگانه افزودند، خود در تعیین آن جزء با شرط اضافى اختلاف کردند و هر یک چیزى را به مثابه رکن یا شرط چهارم معرفت بیان کردند. در اینجاست که در این مبحث، نظریههاى گوناگونى همچون نظریه علّى و شرطى ارائه شده است. خود آن راهحلها یا نظریهها نیز مورد مناقشه و نزاع قرار گرفته است.9 از اینرو، به تعبیر موزر و دیگران، راهحلهایى که براى این مسئله ارائه شده پیچیده و بىسرانجام است و بر هیچ راهحلّى توافق و اتفاق نظر وجود ندارد. بسیارى از معرفتشناسان معاصر بدین نتیجه رسیدهاند که معرفت گزارهاى به شرط چهارمى نیاز دارد؛ اما اینکه این شرط چهارم چیست، هیچ راهحلّى مقبول همگان نیست
افزون بر آن، برخى در ارکان سهگانه معرفت نیز تردید نموده، بدیلهاى دیگرى پیشنهاد کردهاند. از جمله آلوین پلنتینگا (Alvin Plantinga) به کارگیرى واژه «موجَّهسازى» را گمراهکننده و ناصواب مىداند؛ چراکه از این واژه مفادى وظیفهشناختى11 به ذهن متبادر مىگردد. وى معتقد است، به رغم آنکه در عصر تاریک پیش از گتیه «در دامان مادر، آموختهایم که “معرفت” عبارت است از: “باور صادق موجّه” و حتى در این عصر روشنگرى پس از گتیه، هنوز موجّهسازى و معرفت را عمیقآ مرتبط تلقّى مىکنیم»،12 کاربرد واژه «موجّه» در تحلیل معرفت درست نیست. باید واژهاى به کار برد که این مضمون اصلا به ذهن خطور نکند یا کمتر خطور کند. واژه «Warrant»، به معناى «دلیل ضامن صدق»، اینگونه است و بار وظیفهشناختى کمترى دارد. از اینرو، وى توصیه مىکند به جاى «موجّه» (Justified)، Warrantبه کار گرفته شود
لرر علاوه بر ترمیم تعریف مزبور، در مولّفه «باور» مناقشه مىکند و پیشنهاد مىدهد به جاى باور یا اعتقاد13 «قبول» یا «پذیرش»14 به کار گرفته شود. از منظر وى، هر باورى معرفت نیست، بلکه بر باورى «معرفت» صادق است که در جهت صدق، مورد قبول یا پذیرش قرار گیرد. انسان احیانآ امورى را باور مىکند که اعتقاد بدانها در جهت صدق و برآورده ساختن اهداف معرفتى نیست، بلکه گاهى به امورى گرایش مىیابد که به سبب دلایل غیرمعرفتشناختى، از جمله منافع اقتصادى، آنها را باور کرده است. بدینسان، از جمله مؤلّفهها و شرایط معرفت، باور و اعتقادى است که در جهت صدق و به منظور دستیابى به آن باشد، نه هر نوع باور یا اعتقادى. هر نوع باورى مستلزم پذیرش نیست، بلکه نوع خاصى از آن مستلزم پذیرش است
بدینروى، هیچ اتفاق نظرى در تعریف یا تحلیل «معرفت» وجود ندارد و پس از گذشت چهار دهه از نقد گتیه، شکاف میان معرفتشناسان معاصر درباره تحلیل معرفت عمیقتر شده است، تا آنجا که برخى پیشنهاد کردهاند که از تحلیل معرفت دست برداریم. توضیح آنکه برخى از حامیان نظریه ویتگنشتاین در پژوهشهاى فلسفى و نیز بعضى از کسانى که به نظریه «زبان متعارف» گرایش دارند امکان تحلیل معرفت را انکار کردهاند؛ زیرا از نظر آنها، «معرفت» مفهومى کلى نیست که در حوزهها و بافتهاى گوناگون مشترک معنوى باشد، بلکه کاربرد معرفت در حوزههاى گوناگون، متفاوت است. ممکن است معرفت در حوزه معرفت دینى معنایى داشته باشد که با معرفت اخلاقى یا معرفت ریاضى صرفآ در اسم شریک است و نه بیش از آن. از اینرو، آنها بدین نتیجه رسیدهاند که باید از تلاش براى تحلیل معرفت کلى دست برداشت. بدینسان، در کاربرد واژه «معرفت» و مانند آن نیاز به معنایى مشترک در کاربردهاى متعدد آن نیست، بلکه ممکن است شباهتهایى آنها را با یکدیگر مرتبط سازد، بدون آنکه اشتراک معنوى در موارد گوناگون استعمال وجود داشته باشد
- ۹۵/۰۵/۳۱