
پروژه مقاله روش شناسی در اسلام تحت pdf دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه مقاله روش شناسی در اسلام تحت pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه مقاله روش شناسی در اسلام تحت pdf
مقدمه
کلیات
اهمیت مساله شناخت
شناخت تعقلی و علمی
شناخت حسی مقدمه شناخت تعقلی
روش تجربی
روش شناسی علوم انسانی با بحران عقلانیت مواجه است
روش شناسی از دیدگاه حضرت آیت الله مصباح یزدی
منابع
اهمیت مساله شناخت
یکی از مسائل مهمی که همیشه فکر اندیشمندان بشر را به خود متوجه کرده است ، خود مساله شناختن و معرفت است ، یعنی انسان کوشش کرده است که خود را ، جهان را و خدای جهان را بشناسد. قهرا در درجه اول خود این مساله برای انسان جالب توجه است که خود شناختن چیست ؟ آیا امکان معرفت و شناخت وجود دارد ؟ منشا شناختن و راه شناختن چیست ؟[1]
تبیین این پرسشها نیز لازم است والا بحث بیفایده خواهد بود. در پاسخ به این پرسش که از چه روشی برای اثبات مطالب دین باید استفاده کرد؟ حضرت استاد مصباح یزدی به جوابی کلّی اشاره فرمودند که عبارت است از، متناسب بودن روش هر علمی با سنخ مطالبش؛ یعنی اگر آن چیزی را که میخواهیم اثبات کنیم متناسب با سنخ مسائلش باشد؛ مانند مسائل حسی، راه اثبات آن با روش تجربهی حسی است و اگر مسئلهی تاریخی باشد، راه اثبات آن تاریخ است و اگر مسئلهای عقلی باشد، راه اثبات آن با روش عقلی است؛ پس روش تجربی تنها روش اثبات هر مسئلهای نیست؛ بسیاری از مسائل، مانند: موضوعات ریاضی، هندسی و روابطی چون سینوس، کسینوس و; وجود دارد که با روش تجربه قابل ادراک نیست و همینطور قواعد منطقی، مانند: «اجتماع نقیضین محال است.» پس برای شناخت اینکه چه روشی برای هر علمی معتبر است، باید به مسائل آن علم توجّه کرد که از چه سنخ مسائلی است
برخی تصورشان این است که دین فقط یک رابطهی قلبی با خداست و در حوزهی معرفتی هیچ یک از علوم واقع نمیشود؛ و یک امر شخصی بوده، و قابل اثبات برای شخصی دیگر نیست؛ طبق این تفسیر راهی برای روش تحقیق در دین نیست؛ چرا که طبق این تصور، دین امری شخصی تلقی گردیده و برای دیگری اثباتپذیر نیست، مگر آنکه آن دیگری نیز چنین احساسی داشته باشد. این در حالی است که تعریف ما از دین، بر احساس شخصی استوار نیست لذا میتوانیم بحث کنیم که راه اثبات چیست؟ زیرا گفتیم که دین مجموعهای از عقاید و;. است و اصل آن اعتقاد به خدا است، روشهای تجربی نمیتواند ما را در این مسئله یاری کند؛ چون مسئلهی حسی نیست؛ تاریخی هم نیست تا بتوان با اسناد تاریخی به آن پرداخت؛ زیرا خدا یک حقیقت زندهای است که همیشه بوده و خواهد بود؛ از این رو دلیلی که بر این مسئله اقامه میشود، دلیل عقلی است؛ در نتیجه از میان سه دسته احتجاج برای دیگران، تنها روش عقلی در این حوزه پذیرفتنی است نه تجربی و نه تاریخی. [2]
شناخت تعقلی و علمی
آیا باید همهی دین را با عقل شناخت؟ خیر؛ زیرا دین تنها اعتقاد به خدا نیست و شامل اعتقادات دیگری هم میشود همچون اعتقاد به انبیاء و آخرت که چه بسا به روش دیگری اثبات شوند
در ارزشهای اخلاقی و به خصوص آنچه که بیشتر نتیجهی عملی دارد، اعم از مسائل فردی و اجتماعی، سیاسی، اقتصادی میتوان گفت راه اثبات آنها یا منحصر در عقل نبوده و یا اصلاً طریق آن، عقلی نیست مثلاًبا اثبات قرآن، توسط خود قرآن، به بسیاری از اعتقادات دیگر میرسیم پس قسمتی از دین اثباتش به روش نقلی و تاریخی است. از این رو نمیتوان گفت که دین را فقط با عقل یا فقط با تجربه میتوان اثبات کرد البتّه در بعضی جاها، یک دلیل بر دیگری اصالت دارد و از دلیل دیگر میتوان به عنوان تأیید استفاده کرد. مثلاً از قرآن حکمت خیلی از احکام استفاده میشود و این کاشف از این است که خداوند خواهان معرفتِ حکمتِ احکام، توسط بندگان است. ولی لازمهی اینکه بشر به حکمت حکمی از احکام خداوندی دست یازد، دلیل بر عدم امتثال در مواردی که به حکمت آنها نرسیده است، نیست، چرا که دلیل اصلی در باب احکام و تکالیف، تعبد شرعی است، نه فهم حکمتهای احکام دینداری، یعنی این که وقتی فرمانی از سوی پروردگار صادر شد بدون چون و چرا باید پذیرفته شود و بیان حکمتها نیز مؤید این قضیّه است. [3]
شناخت حسی مقدمه شناخت تعقلی
گفتیم که اثبات وجود خداوند با روش عقلی امکانپذیر است، در حالی که ائمهی ـ علیهم السّلام ـ راههای فطری و شهودی و راههایی از این قبیل که منتهی به طریق عقلی نمیشوند را نیز سفارش کرده و راجع به آنها بحث نمودهاند و حتّی استفاده از سمع و بصر برای اثبات وجود خدا، در آیات آمده است. آیا این راهها را خارج از طریقی که میتواند انسان را به حقیقت دین برساند هست یا نه؟ به عبارت دیگر آیا این راهها و موارد در تعریف ما از دین، میگنجد یا خیر؟
بحثی که در متن های گذشته داشتیم در مورد متدلوژیِ تحقیق در دین به عنوان روش تحقیق در یک علم بود البتّه مقصود، مطلق علم، اعم از علوم تجربی است
به تازگی در مباحث علوم انسانی این بحث، مطرح شده است که در هر علمی چگونه باید تحقیق کرد، امّا مفروض این است که مورد بحث علمی ـ حتّی آن جایی که ما به روش عقلی بحث میکنیم ـ چیزی است که برای دیگران قابل اثبات باشد. مثلاً اگر مورد بحث، تجربی باشد، باید نتیجهی آزمایش را به دیگران ارایه داد و اگر تعقّلی است باید طوری استدلال کرد که شخص دیگر، آن را با عقلش بپذیرد و اگر این چنین نباشد از مقولهی علم خارج میگردد، البتّه ممکن است گاهی به آن، عنوانِ «معرفت» اطلاق گردد امّا علم نیست
بنابراین ادراک و احساس و تجربهی شخصی از مقولهی علم نیست؛ مثلاً گاهی میخواهیم شخصی را راهنمایی کنیم تا در دل خود معتقد به خدا باشد، این عمل را در اصطلاح علم نمیگویند بلکه یک نوع ارشاد و تربیت و هدایت است. بنابراین چیزهایی از این قبیل که در روشهای انبیا و اولیا و ائمهی اطهار و مربیان اخلاقی و عرفانی دیده میشود، راهی برای رسیدن به معرفت است امّا به این راهها، متد علمی اطلاق نمیشود. و این که گفته شد: روش خداشناسی و به طور کلّی، تحقیق دربارهی خدا، روشی تعقّلی است، منظورمان روشی بود که بتوان براساس آن مطلبی را برای دیگران اثبات کرد
امّا سؤالی که با توجّه به این مطلب که روش خداشناسی تعقّلی است، مطرح شده است این است که آیا انسان نمیتواند از تجربههای حسّی برای شناخت خدا استفاده کند؟
در پاسخ باید گفت که دلیل عقلی اینگونه نیست که حتماً همهی مقدمات آن عقلی باشد بلکه مبدأ دلیل ممکن است از حس و تجربه و یا از یک امر وجدانی و شهودی و قلبی واحساس شخصی شروع گردد ولی بعد مقدمات و کبراهایی عقلی به آن ضمیمه شود،«شناسایی تعقلی مستقل و بی ارتباط با « شناسایی حسی » نیست ، یعنی شناسایی عمقی ، ابتدا امکان پذیر نیست و پله ها و مقدمات اولیه آن شناسایی حسی است یعنی در مرحله بعد از شناسایی حسی ابتدایی نوبت به شناسایی تعقلی می رسد ، و تا شناسایی حسی و سطحی طی نشود ، نوبت به شناسایی تعقلی نمی رسد .»[4] پس بنابراین حاصل جواب این است که استفاده از سمع و بصر نیز برای خداشناسی میسر است امّا به سمع و بصر باید مقدمات عقلی را اضافه کنیم و بگوییم که عقل میگوید نظم حاکم در عالم، باید ناظمی داشته باشد. [5]
روش تجربی
بعضی بر این باورند راه تحقیق در هر موضوع علمی، تجربه است؛ بنابراین، کسی که بخواهد دربارهی دین سخنی بگوید و امری را از آن اثبات کند، باید در مسیر تجربه گام بردارد و آن را در قالب تجربه بشناسد. حال اگر ما در روششناسی تحقیق؛ در مسائلی که متدلوژی نام دارد، توافقی نداشته باشیم، باید موضوع دیگری را قبل از بحث قلمرو دین، با عنوان «روششناسی علوم» بحث کنیم و این بحث، خود مقدّمهای خواهد بود که روش شناخت مسائل دینی چیست و کدام روش در معرفت معتبر است؟ ناگفته نماند که این مسئله خود نیز استدلال میطلبد. از این رو هرگاه خواستیم بر اثبات «روش تحقیق» در دین استدلال کنیم، باز بحث و استدلال باید بر یک سری اصول مورد توافق بین دوطرف پایهگذاری شود. نکتهی دیگری که در ابتدا لازم است روشن شود اینکه براساس کدام معلومات مورد توافق میبایست بحث شود و این همان چیزی است که در منطق به نام «اصول متعارف و موضوع» از آن سخن به بیان آمده است
اصول متعارف اموری بدیهی است که همهی عقلاء، آنها را پذیرفته و منکر آن، خارج از حوزهی عقلاست. اصول موضوعه مطالبی است که قبلاً در علم دیگری اثبات شده و یا قرار است در جایی اثبات شود، ولی فعلاً به عنوان اصل موضوعی پذیرفته میشود. اگر ما، بدون توجّه به این اصول به بحث و مناظره اقدام کنیم، از نتیجهی مطلوب باز خواهیم ماند[6]
روش شناسی علوم انسانی با بحران عقلانیت مواجه است

- ۹۵/۰۵/۱۶