
پروژه مقاله کار و پول و بازار تحت pdf دارای 51 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه مقاله کار و پول و بازار تحت pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه مقاله کار و پول و بازار تحت pdf
آیا برخی از افراد ذاتاً کارفرما به دنیا میآیند؟
مشهورترین کارفرمایان
تبدیل شدن از کارمند به کارفرما
کارفرما کیست؟
قدرت بهانهجویی
کارفرمایان متفاوت هستند
لازم نیست تا سبز شدن تمامی چراغها صبر کنید
بخشهای سهگانه کسبوکار
نخبههای بازار در مقابل نخبههای دانشگاهی
روز فارغالتحصیلی در کار نیست
تخصصی شدن بیش از حد لزوم
فهرست تفاوتها
فلسفه یک کارفرما
فصل اول:
تفاوت میان کارمند و کارفرما چیست؟
آغاز کردن با دیدگاهی صحیح
احتمال شکست 99 درصد
زمینهسازی برای موفقیت
میخواهی چه نوع کارفرمایی بشوی؟
نمودار چهار راه پولسازی
چه نوع کسبوکاری را میخواهید راهاندازی کنید؟
کارفرمایان خویشفرما
متخصصین و فروشندگان
تجارتهای خانوادگی
حق امتیاز
فروش جریانی
سارقان قانونی
کارفرمایان خلاق
فصل دوم:
هرچه نادانتر پولدارتر!
فرآیند کارفرمایی
بیماری وحشتناک
قدرت عواطف
دیدگاههای شارون
درس دوم: یاد بگیرید چگونه بداقبالی را به خوشاقبالی تبدیل کنید
آیا انتخاب نادرست،اشتباه محسوب میشود؟
فرآیند گذار
فصل سوم:
چرا کار رایگان؟
تفاوت میان شغل و کار
مشاغل کلیدی در یک تجارت مقدماتی
فصل چهارم:
نخبههای بازار در مقابل نخبههای دانشگاهی
چهار آموزشگاه کسبوکار
فصل پنجم:
پول حرف اول را میزند!
فرآیندهای مختلف برای میلیونر شدن
هیچ سرمایهگذاری بدی وجود ندارد
درس پنجم :فرآیند مهمتر از هدف است
اکنون کجا قرار گرفتهاید؟
فصل ششم:
سه نوع پول
سه نوع پول در مقابل درآمد
پول رقابتی
پول مشارکتی
پول معنوی
فصل هفتم:
چگونه میتوان یک کسب و کار کوچک را به یک تجارت بزرگ تبدیل کرد؟
عبور از سوراخ سوزن
انتخاب ماموریت
لازم نیست که دنیا را نجات بدهید
فصل هشتم:
وظیفه رهبر کسب و کار چیست؟
چگونه میتوان یک کسبوکار را گسترش داد ؟
تاکتیک انجام بازی چهار راه پولسازی استراتژیها
فصل نهم:
چگونه مشتریانی خوب پیدا کنیم
درس نهم : برای معاملات بیارزش تلاش نکنید
تمرکز بر یک هدف مناسب
مشتریان مادامالعمر
فصل دهم:
چکیده
دانستن زمانیکه باید کار خود را رها کنید
تبدیل شدن از کارمند به کارفرما
من میدانم که ذاتاً کارفرما متولد نشدهام.بنابراین ناچارم که در این زمینه آموزش ببینم.پدر ثروتمند من،مرا به مسیری هدایت کرد که از کارمندی شروع میشد،و در نهایت به کارفرما شدن ختم میگردید.این فرآیند برای من چندان آسان نبود. مسائل زیادی وجود داشت که میبایست آنها را از یاد میبردم تا بتوانم درسهایی را که پدر ثروتمندم سعی میکرد به من یاد بدهد ،بیاموزم
پذیرفتن سخنان پدر ثروتمند برای من مشکل بود ؛چراکه تمامی حرفهای او کاملاً در نقطهی مقابل درسهایی قرار میگرفت که پدر فقیرم سعی در آموزش آنها به من داشت.هربار که پدر ثروتمند درباره کارفرما بودن صحبت میکرد،حرف آزادی به میان میآمد.هر زمان که پدر فقیرم از رفتن به مدرسه برای پیدا کردن یک شغل خوب برایم حرف میزد بحث امنیت را مطرح میکرد.برخورد این دو فلسفه متضاد در ذهن من،مرا به شدت گیج میکرد
نهایتاً از پدر ثروتمند درباره تفاوت میان این دو فلسفه سؤال کردم و پرسیدم ؛”آیا امنیت و آزادی دو مسئله یکسان به شمار نمیروند؟”او با لبخن پاسخ داد :”امنیت و آزادی یکی نیستندحرف آزادی به میان میآمد.هر زمان که پدر فقیرم از رفتن به مدرسه برای پیدا کردن یک شغل خوب برایم حرف میزد بحث امنیت را مطرح میکرد.برخورد این دو فلسفه متضاد در ذهن من،مرا به شدت گیج میکرد
نهایتاً از پدر ثروتمند درباره تفاوت میان این دو فلسفه سؤال کردم و پرسیدم ؛”آیا امنیت و آزادی دو مسئله یکسان به شمار نمیروند؟”او با لبخند پاسخ داد :”امنیت و آزادی یکی نیستند؛در حقیقت آنها در نقطه مقابل یکدیگر قرار دارند.هرچه بیشتر به دنبال امنیت باشید آزادی کمتری را بدست خواهید آورد.افراد در زندان بیشترین امنیت ممکن را دارا هستند به همین دلیل است که به آن حداکثر امنیت گفته میشود.”او در ادامه گفت:”اگر خواهان آزادی هستی “باید از ادمنیت چشمپوشی کنی .کارمندان هستند و کارفرمایان به دنبال آزادیاند.حال مسئله اینجاست که آیا هرفردی میتواند به عنوان کارفرما فعالیت کند یا خیر.پاسخ من مثبت است. این امر با تغییر در فلسفه موجود آغاز میشود.چنین مسئلهای با میل به آزادی و امنیت بیشتر شکل میگیرد
کارفرما کیست؟
بعداز همه انتقاداتی که به اساتید دانشگاه وارد کردیم ،زمان آن رسیده است که کمی به آنها اعتبار بدهیم. یکی از بهترین تعاریف برای کارفرما ،تعریفی است که هاوارد اچ.استیونسون [1]یکی از اساتید دانشگاه هاروارد ارائه داده است .او میگوید:”کارفرمایی،یک رویکرد به سوی مدیریتی است که چنین تعریف میشود؛جستوجوی فرصتها بدون در نظر گرفتن منابع تحت کنترل.”
به عقیده من ،این یکی از هوشمندانهترین تعاریف برای کارفرما است؛ تعریفی واضح و زیرکانه
قدرت بهانهجویی
بسیاری از افراد تمایل دارند که کارفرما شوند،اما همیشه بهانههایی را برای عدم ترک شغل خود به عنوان یک کارمند ذکر میکنند.بهانههایی چون
1- پول کافی ندارند
2- بهخاطر حمایت از فرزندانم نمیتوانم شغلم را رها کنم
3- ارتباطات لازم را ندارم
4- بهقدر کافی باهوش نیستم
5- وقت کافی ندارم،سرم بیشاز حد شلوغ است
6- کسی را پیدا نمیکنم که حاضر باشد به من کمک کند
7- راهاندازی یک کسبوکار زمان زیادی می برد
8- میترسم .ریسک راهاندازی یک کسبوکار برای من بسیار بالاست
9- سروکله زدن با کارمندان را دوست ندارم
10- برای این کار پیر شدهام
دوستی که این مقاله پرفسور استیونسون را به من معرفی کرده است،میگوید:” هر کودک دوسالهای در بهانهجویی مهارت دارد.”او همچنان میگوید:” دلیل اینکه بیشتر افرادی که می خواهند کارفرما بشوند،کارمند باقی می مانند ،این است که آنها بهانههایی دارند که مانع ترک شغلشان و دنبال کردن اهداف و آرمانهایشان می شود.قدرت بهانههای بسیاری از افراد ،بسیار بیشتر از قدرت تخیلات آنهاست.”
کارفرمایان متفاوت هستند
استیونسون نظریات ارزشمند دیگری را نیز در مقاله خود ارائه داده است؛بهویژه زمانیکه به مقایسه کارفرمایان و کارمندان یا به گفتهی وی مؤسسان و متولیان میپردازد.برخی از بخش های قابل توجه در مقایس این دو گروه به شرح زیر است
1 وقتی از صحبت از جهتگیریهای استراتژیک به میان میآید
کارفرما با درک و آگاهی از فرصت اقدام به انجام حرکت میکند
کارمند با کنترل منابع اقدام به انجام حرکت میکند
به عبارت دیگر،کارفرمایان بدون توجه چندان به منابع تحت اختیار،همواره در پی فرصتها هستند.افراد از نوع کارمند بر منابعی که در اختیار دارند و آنچه که در اختیار ندارند تمرکز میکنند. به همین دلیل است که بسیاری از افراد میگویند :”چطور میتوانم کسبوکارم را راهاندازی کنم؟من پول کافی ندارم.”درحالیکه کارفرما میگوید :”اول قرارداد میبندیم،بعد پول آن را فراهم خواهیم کرد.”این تفاوت در فلسفهها ،تفاوت بسیار چشمگیر کارمند و کارفرما را توجیه میکند
2 وقتی صحبت از ساختارهای مدیریتی به میان میآید
کارفرما با شبکههای چندگانه غیررسمی همگام است
کارمند با ساختار سلسله مراتبی همسو و همفکر است
به عبارت دیگر،کارفرما با استفاده از ارتباطات سازمانی با شرکای استراتژیک خود ،سازمان را کوچک نگه میدارد تا کسبوکار را رشد بدهد.کارمندان به دنبال ایجاد ساختار سلسله مراتبی هستند که شامل زنجیرهای از فرامین اداری است که خود در رأس آن هستند.این ،تصور آنها از ایجاد یک فرمانراوی است.یک کارفرما،سازمان را به صورت افقی توسعه خواهد داد .این امر به معنای فراهم کردن منابع از خارج سازمان بهجای آوردن کار به داخل مجموعه است. یک کارمند به دنبال آن است که سازمان را به عمودی توسعه بدهد که این به معنای استخدام کارمندان بیشتر است. نمودارهای سازمانی رسمی برای کارمندانی که به دنبال ارتقاء جایگاه خود در شرکت هستند بسیار اهمیت پیدا میکند
3 وقتی صحبت از فلسفه پاداش به میان میآیدک
کارفرما بر مبنای ارزشها فعالیت میکند ،عملگراست و به کار گروهی باور دارد
کارمند برمبنای امنیت فعالیت میکند ،به منابع اتکا دارد و به دنبال ارتقاء شغلی است
به زبان سادهتر ، کارمند در پی امنیت شغلی در یک شرکت قدرتمند ،یک فیش حقوقی ثابت و امکان ارتقاء شغلی و بالا رفتن از نردبان شرکت است.بسیاری از کارمندان جایگاه شغلی و ارتقای مقام خود را مهمتر از پول میدانند.پدر فقیر من هم همینطور فکر میکرد.او با اینکه دستمزد چندانی نمیگرفت ،عاشق عنوان “مدیر کل آموزش و پرورش بود”
کارفرما تمایلی به ارتقاء سازمانی و بالا رفتن از نردبان شرکت ندارد ،بلکه مبخواهد مالک این نردبان باشد.فیش حقوقی ماهانه برای کارفرما اهمیت ندارد و نتیجه کار تیمی است که برای وی اهمیت پیدا میکند
لازم نیست تا سبز شدن تمامی چراغها صبر کنید
دلیل دیگری که بسیاری از افراد به اندازهای که آرزو دارند ،موفق نیستند،ترس است.این ترس اغلب شامل ترس از ارتکاب اشتباه و ترس از شکست است.دلیل دیگری نیز وجود دارد که آن نیز به ترس بازمیگردد،اما بهگونهای متفاوت نمودار میشود.این افراد ترسهای خود را زیر نقاب کمالگرایی پنهان میکنند .آنها پیش از راهاندازی کسبوکار تا برطرف شدن تمامی موانع و فراهم شدن همه ملزومات کار صبر میکنند.آنها منتظر میمانند تا پبش از خارج شدن از پارکینگ ،تمامی چراغها برایشان سبز بشود .بسیاری از افراد زمانیکه بحث کارفرما شدن مطرح میشود،با موتورهای روشن در پارکینگهای خود باقی میمانند
بخشهای سهگانه کسبوکار
یکی از بهترین کارفرماهایی که میشناسم ،دوست و شریک تجاری من است.من شرکتهای بسیاری را با همراهی او تأسیس کردم که سه تا از این شرکتها مشهور شد و ما را میلیونر کرد.او در خصوص شرح وظایف یک کارفرما چنین میگوید”راهاندازی یک کسبوکار سه مرحله دارد:اولین مرحله،پیدا کردن افراد مناسب ، دوم شناسایی فرصتهای مناسب و مرحله سوم فراهم کردن سرمایه لازم است.”او همچنین میگوید:”به ندرت اتفاق میافتد که هر سه این مراحل با هم به انجام برسد.گاهی شما افراد مناسب را در اختیار دارید، اما فرصت کاری یا سرمایه لازم مهیا نیست .گاهی اوقات سرمایه مورد نیاز فراهم شده است،اما افراد یا فرصتهای کاری مناسب وجود ندارند.”او اضافه میکند:” مهمترین وظیفه یک کارفرما این است که یکی از بخشها را فراهم کرده و سپس برای مهیا کردن دو بخش دیگر اقدام کند.این فرآیند گاه ممکن است در یک هفته انجام شودو گاه امکان دارد که سالها به طول بینجامد.اما اگر یکی از بخشها را فراهم کنید ،حداقل کار را آغاز کردهاید.” به بیان دیگر ،برای کارفرما مهم نیست که دو چراغ موجود قرمز است .در حقیقت قرمز بودن هرسه چراغ هم برای یک کارفرما اهمیت ندارد.چراغهای قرمز نمیتواند کارفرما را از کارفرما شدن باز بدارد
نخبههای بازار در مقابل نخبههای دانشگاهی
در هنرهای نظامی ضربالمثلهایی وجود دارد که میگوید: ” فنجان پر،بلا استفاده است.یک فنجان تنها زمانی قابل استفاده خواهد بود که خالی باشد.”
این مطلب در خصوص کارفرمایان نیز صدق میکند
همه ما شنیدهایم که مردم میگویند :” من همه چیز را در باره این موضوع میدانم.” این سخنان از دهان فردی خارج میشود که فنجان او پر است.چنین کلماتی متعلق به کسانی است که گمان میکنند پاسخ همه سؤالها را میدانند.یک کارفرما از پس پاسخگویی به همه سؤالات برنمیآید.او میداند که هرگز قادر نیست پاسخ تمام پرسشها را بدست بیاورد.کارفرما میداند که موفقیت او چنین ایجاب میکند که فنجانش همیشه خالی باشد
موفقیت کارمندان ،مستلزم دانستن پاسخ درست همه سؤالهاست.اگر آنها پاسخهای صحیح را ندانند ،ممکن است اخراج شوند یا از ترفیع باز بمانند.کارفرمایان لازم نیست که همه پاسخها را بدانند .تنها چیزی که آنها باید بدانند این است که برای گرفتن پاسخ صحیح باید به چه کسی مراجعه کنند این همان وظیفهای است که به عهده مشاورین گذاشته میشود
کارمندان اغلب برای انجام کارهای تخصصی آموزش میبینند ، به بیانی ساده میتوان گفت که متخصص کسی است که درباره یک موضوع کوچک ،چیزهای زیادی میداند و فنجان او پر است
کارفرمایان باید عمومیتگرا باشند.به زبان ساده میتواتن گفت که یک فرد عمومیتگرا کسی است که درباره موضوعات متعدد ،اطلاعاتی اندک دارد و فنجان او خالی است
افراد به مدرسه میروند تا متخصص شوند. آنها برای اینکه حسابدار،وکیل،منشی،پرستار،دکتر ،مهندس یا برنامهنویس کامپیوتر بشوند ، به مدرسه میروند.اینها افرادی هستند که درباره یک موضوع کوچک ،دانشی وسیع دارند .هرچند افراد متخصصتر باشند ،پول بیشتری بهدستمیآورند ؛یا حداقل امیدوار هستند که چنین بشود
آنچه یک کارفرما را متمایز میکند این است که وی باید درباره حسابداری،حقوق،سیستمهای مهندسی ،سیستمهای تجاری ، بیمه طراحی صنعتی ،امور مالی،سرمایهگذاری،نیروی انسانی،فروش ،بازاریابی،روابط عمومی ،افزودن سرمایه و تعامل با افراد مختلف دارای تخصصهای متفاوت ،اطلاعات اندکی داشته باشد.کارفرمایان واقعی میدانند که مسائل زیادی برای یادگیری وجود دارد و چیزهای بسیاری هست که آنها نمیدانند .آنان میدانند که نمیتوانند در همه زمینه ها تخصص کسب کنند و به همین دلیل است که فنجان آنها باید همیشه خالی باشد.کارفرمایان باید همیشه در حال یادگیری باشند
روز فارغالتحصیلی در کار نیست
این بدان معناست که یک کارفرما باید یک محصل بسیار فعال باشد .زمانیکه من از یک کارمند به یک کارفرما تبدیل شدم ،اموزش حقیقیام آغاز شد.از همان زمان هر کتابی را که در زمینه تجارت به دستم میرسید ، مطالعه میکردم .روزنامههای اقتصادی را میخواندم و در سمینارها حضور پیدا میکردم .میدانستم که پاسخ همه سؤالات را نمیدانم.میدانستم که باید چیزهای زیادی را یاد بگیرم و باید این کار را به سرعت انجام بدهم .امروز هم چیزی تغییر نکرده است .میدانم که دوره آموزشی من به عنوان یک کارفرما هرگز روزی را به عنوان روز فارغالتحصیلی تجربه نخواهد کرد.من همیشه محصل باقی خواهم ماند .به عبارت دیگر،زمانیکه من مشغول به کار نبودم ،در حال مطالعه و یادگیری بودم و سپس آنچه را که یاد میگرفتم ، برای کسبوکارم به کار میبستم.طی سالها این مطالعه مداوم . سپس بهکارگیری آموختههایم در فضای کسبوکار ،یکی از مهمترین عادات من برای کسب موفقیت بوده است .همانطور که گفتم ، من برخلاف بسیاری از دوستانم ذاتاً کارفرما نبودم ،اما همچون رقابت میان لاکپشت و خرگوش ، من به عنوان یک لاکپشت به آرامی اما با اطمینان به برخی از دوستانم رسیده و برخی دیگر از آنها را پشت سر گذاشتم؛ دوستانی که فنجانهای آنها هنگام دستیابی پربوده است.یک کارفرمای حقیقی هرگز فارغالتحصیل نخواهد شد
تخصصی شدن بیش از حد لزوم
نمودار زیر از کتاب “چهار راه پولسازی”[2] ، یعنی دومین کتاب از مجموعه کتابهای پدر ثروتمند استخراج شده است
دلیل اینکه اکثر کارفرمایان به جای قرار گرفتن در قسمت مالکیت کسبوکار در بخش خویشفرمایی قرار میگیرند ،این است که آنها بیش از حد تخصص پیدا کردهاند.برای مثال،پزشکان به لحاظ دورههای آموزشی طی شده ،کارفرمایان متخصص محسوب میشوند.اما حرکت از بخش خویشفرمایی به بخش مالکیت کسبوکار برای آنان دشوار است ،چراکه آموزشهای آنها بیشاز حد تخصصی شده و فنجانشان پر است کسی که میخواهد از بخش خویشفرمایی به بخش مالکیت کسبوکار برود ،باید آموزشهای عمومیتری را پشت سر بگذارد و نیز باید دارای فنجانی خالی باشد
این کتاب به تفاوتهای موجود در هر بخش خواهد پرداخت و اینکه چگونه یک کارفرما میتواند از یک بخش به بخش دیگر و به ویژه از بخش خویشفرمایی به بخش مالکیت کسبوکار منتقل شود
بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه مقاله کار و پول و بازار تحت pdf
افراد پیش از ترک شغل خود به عنوان یک کارمند،باید تصمیم بگیرند که آیا میخواهند از کارمند به کارفرما تبدیل شوند یا خیر .این دگردیسی نیازمند ایجاد تغییر در برخی از ویژگیهای زیر است
1 توانایی تغییر فلسفه ذهنی از امنیت به آزادی
2 توانایی ادامه فعالیت بدون پول
3 توانایی فعالیت بدون امنیت
4 توانایی تمرکز بر فرصتها به جای منابع
5 توانایی بهکار گرفتن شیوههای مختلف مدیریتی برای اداره افراد متفاوت
6 توانایی اداره نیروهای انسانی و منابعی که تحت کنترل نیستند
7 ارزشمداری و ترجیح کار گروهی به جای توجه به دستمزد و ترفیعشغلی
8 تبدیل شدن به محصلی پویا که هرگز فارغالتحصیل نمیشود
9 آموزش عمومیتگرا به جای آموزش تخصصی
10 جسارت پذیرش مسئولیت در تمامی ابعاد کسبوکار
ممکن است متوجه شده باشید که کشاورزان به عنوان نخستین کارفرمایان ،ناچار به پرورش این خصیصهها بودند تا بتوانند به عنوان یک کشاورز به امر معاش ادامه بدهند .آنها میبایست در بهار به کاشتن محصول میپرداختند تا در پاییز آن را درو کنند .اغلب باید دعا میکردند که هوا مطلوب باشد و آفات ،بیماریها و حشرات به قدر کافی محصول برای خانواده کشاورز باقی بگذارد تا بتوانند زمستان سخت را پشت سر بگذارند.پدر ثروتمند اغلب میگفت:”اگر طرز تفکر و سختکوشی یک کشاورز را داشته باشی ،کارفرمایی بزرگ خواهی شد.”
فلسفه یک کارفرما
[1] – Howard H.Stevenson
[2] – Rich Dad,s Cashflow Quadrant(warner Books)

- ۹۵/۰۵/۱۰