پروژه تحقیق شرح آثار و احوال نظامی گنجوی تحت pdf دارای 82 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه تحقیق شرح آثار و احوال نظامی گنجوی تحت pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه تحقیق شرح آثار و احوال نظامی گنجوی تحت pdf
مقدمه
نام ونسب
ولادت
مولد ومسکن
زن وفرزند
اخلاق وافکارومعیشت
عصر زندگی
مدت عمر
محیط زندگی
رحلت
بازماندگان
آثار نظامی
مخزن الاسرار
خسرو وشیرین
لیلی ومجنون
بهرام نامه
اسکندرنامه
دیوان نظامی
پیروان روش نظامی
شروح اشعار نظامی
نظامی در خارج از ایران
گفته های پیشینیان درباره ی نظامی
رد شبهه ای بزرگ
منابع ومآخذ
بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه تحقیق شرح آثار و احوال نظامی گنجوی تحت pdf
1) دکتر زنجانی- برات- هفت پیکر نظامی(متن علمی وانتقادی ازروی قدیم ترین نسخه های خطی قرن 8 با ذکراختلاف نسخ وشرح ابیات ومعنی لغات وترکیبات وکشف الابیات )- انتشارات دانشگاه تهران
2) استاد نفیسی- سعید- دیوان قصاید وغزلیات نظامی گنجوی( شامل شرح احوال وآثار نظامی گنجوی )- انتشارات فروغی- چاپ هفتم بهار
مقدمه
سخن درباره ی شاعری که هشت قرن ونیم بلندترین قله داستان سرایی ادبیات فارسی را دراختیار داشت وستارگان ادب را زیردست نشانده وبا مهر فلک همبر شده آسان نیست ، خوبتردانان نتوانستند درخور میدان سخنش گویی زنند ورقیبانی که دعوی برابری داشتند به غبار سمندش نرسیدند وشرمگین وسرانداخته بخاک نشستند.چه بسیار کسانی که خسرو وشیرین ولیلی ومجنون را سراسر پیوستند اما درپایان به قصورخود واستادی اواعتراف کردند ، طبق گفته ی وی
میدان سخن مراست امروز به زین سخنی کراست امروز
هنراوآینه ای است پاک که چهره ها ویافته ها وبافته ها ی مدعیان را نشان می دهد. بسیار اندک اند کسانی که به صفا وپاکی وقدرت جلوه گری آینه بیندیشند با این وجود همچنان ستیغ سرکش ودست نیافتنی بزم سرایی را دراختیار دارد ویکی از خدمات برجسته اش اینست که شاعری را ازمصطبه آزاد وصومعه بنیاد کرده وبه خدمت معرفت نفس ومعرفت خالق درآورده است
شعربمن صومعه بنیاد شد شاعری از مصطبه آزاد شد
نامش ابومحمد الیاس بن یوسف بن مؤید معروف به نظامی گنجوی وآینه غیب جادو سخن جهان- ملک الملوک فضل ،درحدود سال 540هجری در گنجه بدنیا آمد ودرحدود سال 606 در همان شهر دیده از جهان فرو بست .بزرگترین شاعر بزم سرای ایران ئصاحب مکتبی خاص واز نوآوران بزرگ قرن 6 هجری است
نظامی درلفظ ومعنی وموضوع مبتکر است وطراوت وتازگی در کلام او موج می زند وبه همین سبک تازه سبب شده که اورا در بعضی جاها مطرزی بنامند. نظامی معتقد است سبب گذشت زمان در فنون مختلف به نوآوری احتیاج می افتدهمانطور که درموسیقی آهنگهایی که ممتاز وسرآهنگ شناخته شده اند بعد ازمدتی ناخوشایند می شوند وبه آهنگ جدید نیاز می افتد
اینک گزیده ای از زندگی وشرح احوال وآثار وی را درین مجموعه بطورمختصر گردآورده ایم
نام ونسب
نام ونسب وی را عموماً الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید ضبط کرده اند .تقی الدین اوحدی در خلاصهالاشعار وزبدهالاکار نام ونسبش را احمد بن یوسف بن مؤید وکنیه اش را ابومحمد ولقبش را نظام الدین آورده است . برخی دیگر از مؤلفان لقب اورا جمال الدین ضبط کرده اند .در لیلی ومجنون،نظامی خود نام ونسب خویش را بدین گونه آورده است
مادر که سپند یار زادم با درع سپند یار زادم
درخط نظامی ارنهی گام بینی عدد هزارو یک نام
والیاس کالف بری زلامش هم با،نود ونهست نامش
زین گونه هزارویک حصارم با صد کم یک سلیح دارم
هم فارغم از کشیدن رنج هم ایمنم از بریدن گنج
چون تخلص وی «نظامی» بحساب جمل هزارویک می شود وهزارو یک عدد نامهای خداست والیاس بحساب جمل 102 است،والف ویا را که سه باشد از آن کم بکنند99 می ماند که شماره ی اسماء حسنیست مراد اینست که در پناه اسماء الله و اسماءحسنی می زیسته است.از این ابیات مسلم می شود که نام او الیاس بوده است
دربعضی نسخ خطی چنین ضبط شده است
یارب تو مرا کاویس نامم در عشق محمدی تمامم
وبهمین جهت در سی وچهار سال پیش من بخطاءپنداشته بودم که شاید مراداواز این بیت، این باشد که «ویس»یا «اویس» نام داشته است ولی مرحوم وحید دستگردی بدین گونه اصلاح کرده است که مراد وی اینست که ویرا چون اویس قرنی عاشق نام محمد دانند واین اصلاح کاملا ًبجاست
دربسیاری ازکتابهای قدیم تخلص وی را«نظامی مطرزی» ضبط کرده اند.چنانکه تقی الدین اوحدی کاشانی هم درخلاصهالاشعار تصریح می کند که :« در کتب تواریخ بنظامی مطرزی اشتهار دارد.» چون قوامی گنجوی شاعر معروف قرن ششمکه درهمان شهرودر همان زمان می زیسته نیز بنام «قوامی مطرزی»خوانده شده است.برخی از تذکره نویسان قوامی را که گویند در گنجه بخبازی مشغول بوده است برادر وی ووبرخی دیگر عم وی دانسته اند.اما نظامی در آثار خویش همه ی کسان خود را نام برده بنام وی اشارتی نکرده است واگر شاعری معروف چون قوامی خویشاوندی با او داشت قطعاً اشاره می کرد
میان کلمه نظام وقوام که در تخلص این دوهست قطعاً این شبهه را فراهم کرده. مطرز در زبان تازی بمعنی زردوز یا گلدوز وکسیست که تراز جامه بدوزد ویا ببافد؛ ومطرزی درباره ی کسی گفته می شدکه نسبت وی بکسی که مطرز بوده است برسد ومانع نیست که نسبت قوامی ونظامی هردو به کسی که این پیشه را داشته است می رسیده باشد.ولازم نیست که هردو از یک خاندان باشند وانگهی قوامی که نانوا بوده قوامی رازیست ونه قوامی مطرزی گنجوی
یگانه کسی از خویشاوندان نظامی که ذکری ازاو کرده خال اوست که خواجه عمر نام داشت ودر لیلی ومجنون بدو اشارت کرده است
گر خواجه عمر که خال من بود خالی شدنش وبال من بود
پیداست که خواجه عمر خال وی نیز در 584 که لیلی و مجنون را بپایان رسانده زنده نبود است. تقی الدین کاشانی گوید:« بعضی گفته اند که سید نیز بوده است». واین گفته نادرست می نماید زیرا که اگر نسبتش به رسول می رسید ناچار در آثار خویش بدان اشارتی می کرد وحال اندک اشاره ای درین زمینه نکرده است
اما دراینکه تخلص نظامی را ازلقب خود”نظام الدین” گرفته باشد جای تردید نیست واین گونه تخلص ها که شاعران از نام یا لقب ونسب خود گرفته اند در میان گویندگان فارسی زبان بسیارست
ولادت
تاریخ ولادت وی درهیچ کتابی ضبط نکرده اند،اما راه تحقیق بسته نیست،زیرا که خود در اقبالنامه که از پیری می نالد درباره ی خویش می گوید
بلی گرچه شد سال بر من کهن نشد رونق تازگیم از سخن
هنوزم بپنجاه وهفت از قیاس صدم در ترازو نهد حق شناس
هنوزم زمانه به نیروی بخت دهد در بدامان ودیبا بتخت
بشست آمداندازه ی سال من نگشت ازنود اندازه ی حال من
پیداست که هنگام سرودن این اشعار 57 سال از سن او می گذشته است.تاریخ سرودن اقبال نامه معلوم نیست اما چون شرفنامه راکه پیش از آن بپایان رسانیده در597 تمام کرده است وبرخی تصریح کرده اند که بلا فاصله بنظم اقبالنامه آغاز کرده احتمال بسیار می رود که این اشعار را در597 یا اندکی پس از آن سروده باشد وچون در جزوروایاتی که در تاریخ مرگ او بدست است سال 598 را نیزآورده اند.ممکنست پس از597 چندان نزیسته باشدوناچار این سخنان را در 597 گفته است واگر درین زمان 57 سال از عمر وی گذشته باشد می بایست در 540 ولادت یافته باشد.راه دیگری برای تحقیق باز است که آن نیز به 540 میرسد وآن اینست که خود در مخزن الاسرار تصریح می کند که هنگام نظم آن کتاب جوان بوده است
بدین گونه هنگام نظم مخزن الاسرار که از 570تا572 بدان مشغول بوده جوان بوده یعنی نزدیک به سی سال داشته است وبدینگونه در حدود 540 ولادت یافته وچون آخرین تاریخ مرگ ویرا 606 ضبط کرده اند در حدود شست سال زیسته است وکاملا ً بقراین طبیعی درست می آید. در سنگی که برسر خاک او در گنجه از جانب حکومت شوروی آذربایجان گذاشته اند ولادت اورا در سال 535 حساب کرده اند ورحلت اورا در سال 599 دانسته اند
مولد ومسکن
در همه ی کتابها همیشه نظامی را گنجوی دانسته اند. مؤلف خلاصه الاشعار نخستین کسیست که گوید:«اصل وی از ولایت قسمت اما مولدش در گنجه واقع شده». پیداست این مطلب را از دوبیتی گرفته است که در برخی نسخهای نامعتبر تازه ی اقبالنامه ضبط کرده اند وآشکار است که الحاقیست زیرا آنرا در میان دو بیت دیگر که قطعاً از نظامیست جا داده اند بدین گونه
نظامی زگنجینه بگشای بند گرفتاری گنجه تا چند چند؟
چو درگرچه در بحر گنجه گمم ولی از قهستان شهر قمم
بتفرش دهی هست تا نام او نظامی از آنجا شده نامجو
برون آراگرصیدی افکنده ای روان کن اگر گنجی آ کندهای
پیداست که در اصل بیت اول وچهارم در پی یکدیگر وبهم پیوسته ولازم وملزوم یکدیگر بوده اند وبعدها بیت دوم وسوم را ساخته ودر میان آنها جا داده اند ورشته معنا رااز هم گسسته اند. گذشته از آنکه این دو بیت که ویرا از مردم ” تا” روستایی در تفرش از قهستان قم معرفی کرده است، درنسخه های قدیم ومعتبر خمسه ی نظامی نیست برساختگی والحاقی بودن آنها نیز دلیل دیگر هست وآن اینست که ظاهراً در زمان نظامی بآبادی معروفی که اینک نام آنرا «نفرش» می نویسند«طبرش» میگفته اند. وحتی در برخی کتابها «طبرس» نوشته اند،چنانکه در راحه الصدور که در 599 تألیف شده ومؤلف آن درست با نظامی معاصر بوده است در دو جا در صحایف 30و395 طبرش ضبط شده وحتی شمس الدین لاغری از شاعران آن زمان در قطعه ای که در شکایت از جور باطنیان که در آنزمان برین نواحی استیلا داشته اند نالیده بهمین گونه ضبط کرده وگفته است
خسروا هست جای باطنیان قم وکاشان وآبه وطبرش
آب روی چهار یار بدار وندرین چار جای زن آتش
پس فراهان بسوز ومصلحکان تا چارت ثواب گردد شش
مستوفی است وظاهراً از قرن هشتم ببعد نام این آبادی را بدینگونه نوشته اند واین دو بیت نیز می بایست پس از قرن هشتم ودر حدود دویست سال پس از نظامی سروده شده باشد.در هر حال چون تقی الدین اوحدی هم در خلاصه الاشعار نوشته است:”اصل وی از ولایت قسمت اما مولدش در گنجه واقع شده”. پیداست که این مطلب را از همین دو بیت مجعول گرفته ودر1016 که تألیف این کتاب را به پایان رسانده است این اشعار کجعول بنام نظامی رواج داشته است. ازهمه گذشته دهی بنام ” تا ” را تاکنون در هیچ جای ایران ودر هیچ کتابی نیافته ام
اگر درباره ی مولد نظامی این اختلاف در میانست درباره ی مسکن وی اختلافی نیست ومسلم است که همواره در گنجه سکنی داشته وتنها یکبار از آن شهر بیرون آمده وسفر کوتاهی کرده وسپس بدان شهر بازگشته وهم در آنجا درگذشته است
در خسرو وشیرین به خانه نشینی وسفر نکردن خود اشاره می کند ومی گوید
منم روی از جهان در گوشه کرده کفی پست جوین ره توشه کرده
چو ماری برسر گنجی نشسته زشب تا شب بگردی روزه بسته
چو زنبوری که دارد خانه ی تنگ در آن خانه بود حلوای صدرنگ
زن وفرزند
نظامی خود درآثارخویش چند باربه زن وفرزند خود اشاره می کند : نخست در خسرو وشیرین جایی که برمرگ شیرین افسوس می خورد این را بهانه برای گریستن برمرگ کنیزکی می داند که حکمران دربند برای او فرستاده بود ودر جوانی درگذشته وهمسراو بوده است ومی گوید
درین افسانه شرطست اشک راندن گلابی تلخ برشیرین فشاندن
بحکم آنکه آن کم زندگانی چو گل برباد شد روز جوانی
سبک روچون بت قبچاق من بود گمان افتاد خود کافاق من بود
همایون پیکری نغز وخردمند فرستاده بمن دارای دربند
پرندش درع وازدرع آهنین تر قباش از پیرهن تنگ،آستین تر
سران را گوش بر بالین نهاده مرا درهمسری بالش نهاده
چوترکان گشته سوی کوچ محتاج بترکی داده رختم را بتاراج
ازین اشعار بخوبی پیداست که این کنیزک که حکمران دربند برای او فرستاده وهمسراو بوده درجوانی درگذشته ودر سال 576 که خسرو وشیرین را می سروده است زنده نبوده ونظامی ازاو فرزندی داشته است. مرحوم وحید دستگردی از این بیت که می گوید
سبک روچون بت قبچاق من بود گمان افتاد خود کافاق من بود
استنباط عجیبی کرده و نام این کنیزک وهمسر نظامی را« آفاق» دانسته است ومتوجه نبوده که مراد وی از این بیت این نیست که نامش آفاق بوده ،بلکه مقصود اینست که چنان به اودلبسته بوده است که اورا همه چیز خود می دانسته ودر نزد او جانشین همه ی آفاق بوده است .البته درزمان ما معمول شده است که نام زنان را آفاق بگذارند، اما درزمان نظامی این کلمه در نام زنان معمول نبوده ونظیر آن در جای دیگر دیده نشده است وبسیار بعید می نماید که نام این همسر نظامی آفاق بوده باشد
البته از دیگر اشعار وی در اقبالنامه چنین برمی آید که بجز این کنیزک ،دو همسر دیگر نیز داشته اما از آنها هیچ فرزندی نداشته است .نظامی فقط درباره ی یگانه فرزندی که از کنیز ترک نخستین خود داشته است در آثار خود اشاراتی دارد
فرزند محمد نظامی آن بردل من چو جان گرامی
این نسخه چو دل نهاد بردست در پهلوی من چو سایه بنشست
وجای دیگر در لیلی ومجنون در نصیحت به او می گوید
ای چارده ساله قرهالعین بالغ نظرعلوم کونین
از این اشارت آشکار می شود که نام وی محمد بوده ودر هنگام نظم لیلی ومجنون یعنی در سال 584در حدودچهارده سال داشته وازین قرار در حدود سال 570 ولادت یافته است. وچون پیش از این اشارت رفت که مادرش در 576 زنده نبوده است،این نکته کاملا ًدرست می آید ومادر وی در خردسالی ام در گذشته است
اخلاق وافکار ومعیشت
- ۹۵/۰۴/۲۹