پروژه مقاله بررسی و نقد مبانی نظریه تساهل جان لاک تحت pdf دارای 34 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه مقاله بررسی و نقد مبانی نظریه تساهل جان لاک تحت pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه مقاله بررسی و نقد مبانی نظریه تساهل جان لاک تحت pdf
چکیده
بیان مسئله
تعریف واژه تساهل
نقد و واکاوی مبانی نظریه تساهل
الف) نسبیت گرایی در شناختشناسی (مبنای فلسفی و معرفتشناسی)
ب) نگاه حداقلی به گستره دین (مبنای دینی)
ج) سکولاریسم (مبنای سیاسی)
نتیجه گیری
پینوشتها:
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه مقاله بررسی و نقد مبانی نظریه تساهل جان لاک تحت pdf
اسلامی، محمدتقی، تساهل و تسامح، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، پاییز 1381
بیات، عبدالرسول، فرهنگ واژها، قم، موسسه اندیشه و فرهنگ دینی، بهار 1386
توماس، هنری، بزرگان فلسفه، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، علمی و فرهنگی، 1386
جونز. ویلیام تامس، خداوندان اندیشه سیاسی، ج 3، ترجمه محمدجواد شیخ الاسلامی، تهران، امیر کبیر، 1388
حسینزاده، محمد، درآمدی بر معرفتشناسی و مبانی معرفت دینی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1388
دهخدا، علیاکبر. لغت نامه، تهران، سیروش، 1343
رحیم پورازغدی، حسن، «بررسی انتقادی موضوع تساهل»، صبح، سال چهارم، ش 80، فروردین 1377 ص36ـ43
ژولی، سادا- ژاندرون، تساهل در تاریخ اندیشه غرب، تهران، نی، 1378
فاضل میبدی، محمدتقی، تساهل و تسامح، تهران، آفرینه، 1379
فتحعلی، محمود، تساهل و تسامح، قم، موسسه فرهنگی طه، 1378
فیاضی، غلامرضا، درآمدی بر معرفت شناسی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1387
کاپلستون، فردریک چارلز، تاریخ فلسفه، (فیلسوفان انگلیسی از هابز تا هیوم)، ترجمه امیرجلالالدین اعلم، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1386
لاک، جان، رسالهای در باب تساهل، ترجمه شیرزاد گلشاهی کریم، تهران، نی، 1377
ـــــ ، جستاری در فهم بشر، رضازاده شفق، تهران، شفیعی، بهار 1380
ـــــ ، رسالهای در باب حکومت، ترجمه حمید عضدانلو، تهران، نی، 1388
جمعی از نویسندگان، تسامح آری یا نه، قم، خرم، 1377
مصباحیزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1367
مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، بیجا، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا
چکیده
نظریه تساهل از جمله دستاوردهای نظری مغربزمین به شمار میرود که بیش از یک دهه است وارد گفتمان سیاسی و فلسفی جریان شبهروشنفکری کشورهای جهان سومی شده است. ریشههای این نظریه در جهان معاصر را باید در دوران موسوم به نوزایی و سدههای پس از آن جست. جان لاک از اولین فیلسوفانی است که به نگارش رسالهای مستقل در این باره پرداخته است. وی در این رساله میکوشد ضمن تبیین دلایل و چرایی لزوم برخورد متساهلانه حاکم مدنی با فرقههای مختلف، دامنه تساهل و سازوکارهای بسط آن در حیات اجتماعی را تشریح کند
این مقاله درصدد است با تبیین زمینههای مطرح شدن این نظریه در جهان غرب، مبانی نظری این موضوع را نقد و بررسی کند. تفصیل در بیان این مبانی، نه به معنای پذیرش آن، بلکه برای فهم بهتر از پیشزمینههای فکریای است که لاک و دیگر نظریهپردازان تساهل را بر ارائه و ترویج آن برانگیخته است
کلید واژهها: تساهل، دولت، کلیسا، نسبیتگرایی، تکثرگرایی، گستره دین، سکولاریسم
بیان مسئله
تساهل و تسامح از جمله موضوعهایی است که در سدههای اخیر در فلسفه سیاسی غرب از آن فراوان سخن به میان آمده است و اندیشمندان سیاسی مغربزمین تلاش گستردهای برای نظریهپردازی در این حوزه انجام دادهاند
نظریه تساهل بر بسترها و ریشههای فلسفی و نظری خاص خود رشد و نمو یافت و به بالنگی رسید؛ اما توجه بیش از حد متفکران یادشده به این مقوله را باید بیش از هر چیز در فضای مذهبی و سیاسی خاص اروپای قرون وسطا و نیز سدههای پس از آن جست
در حقیقت، ناسازگاری مبانی دینی مسیحیت و محتوای کتاب مقدس با اصول عقلی و نظریههای علمی، جامعیت نداشتن آیین مسیحیت برای تعمیم به تمام ساحتهای زندگی بشری، مبارزه با علم و علمگرایی و تعقیب و مجازات دانشمندان علوم طبیعی، سایه سنگین اختناق و ظلم کلیسا و تحمیل عقاید و برداشتهای شخصی پاپ به مثابه نظریههای دینی به مردم از سوی این نهاد در دوران معروف به قرون وسطا و همچنین درگیریهای خونین و دنبالهدار میان پروتستانها و کاتولیکها و تکفیر هر گروه از سوی دیگری پس از دوران نهضت اصلاح دینی، برخی از فیلسوفان سیاسی اروپا را به اتخاذ چارهای اساسی واداشت
نتیجه چنین تحولاتی در فضای پرتنش دنیای مسیحیت در میانه قرون شانزدهم و هفدهم میلادی، نظریه «تساهل» به مثابه درمان بیماری لاعلاجِ نزاعهای فرسایشی مذهبی مطرح شد
این راهکار بعدها برای مبارزه با مذهب و ارزشهای دینی از سوی بسیاری از جریانهای فلسفی و سیاسی مورد سوءاستفاده قرار گرفت؛ اما در اصل نه به عنوان معارضه با دین و جامعه ایمانی، و نه با هدف نفی اخلاق و ارزش گزارههای آن ارائه شد؛ زیرا نظریهپردازان اولیه آن مانند کاستالیون، میشل اوپیتال، جان لاک و پیربیل، خود از مؤمنان و معتقدان به شریعت عیسوی بوده و از این رهگذر به فکر چارهای برای برطرف کردن ذهنیت منفی مردم از دین و متولیان آن در دوره پس از رنسانس بودند
با توجه به بسط این نظریه از بافت فکری و فلسفی جهان غرب به جغرافیای نظری جهان اسلام و ادبیات سیاسی ایران و ترویج آن به مثابه یکی از گفتمانهای نظری معارض با مبانی دینی از سوی نحلههای شبهروشنفکری در سالیان اخیر و نیز تلاش برخی از جریانهای رایج سیاسی به منظور بهرهبرداریهای حزبی از این مقوله فلسفی، واکاوی این گفتمان ـ آن هم در سپهر اندیشه نظریهپردازان اولیه آن ـ ضروری به نظر میآید
در این میان، جان لاک جایگاه مهمی دارد؛ زیرا همگان وی را پدر نظریه تساهل برشمرده و اثر وی در اینباره نیز از اولین نوشتارهای معتبر و غنی در اینخصوص است. این نوشتار بر آن است تا با مروری بر آثار لاک و به ویژه کتاب رسالهای در باب تساهل به ترسیم دقیق مبانی فکری نظریه تساهل بپردازد و از این گذر به نقد آن همت گمارد
تعریف واژه تساهل
واژ تساهل از ریشه سهل، به معنای آسان گرفتن و سهلانگاری، اغماض، چشمپوشی، و به نرمی با کسی برخورد کردن گرفته شده است
واژه «Toleration» از ریشه لاتینی «Tolero» به معنای تحمل کردن، اجازه دادن و ابقا کردن است. این واژه با مصدر Tollo ـ به معنای حمل کردن یا بردن و اجازه دادن ـ همخانواده است؛ گویا کسی که تساهل میورزد، باری را تحمل یا حمل میکند؛3 اما در اصطلاح، تساهل و تسامح عبارت است از ممانعت نکردن از روی قصد و آگاهی و به معنای عدم مداخله و یا اجازه دادن به اعمال و عقایدی است که مورد پذیرش و علاقه نیست
در حقیقت، فردی که از رفتار یا گفتار دیگری ناخرسند است، به رغم اینکه توان جلوگیری و منع طرف مقابل را دارد، از این اقدام با میل و رضایت خود صرفنظر میکند
باید یادآور شد که جان لاک تعریف دقیقی از معنای تساهل ارائه نمیدهد؛ زیرا در رساله خود حدود و ثغور معنایی این واژه را مفروض گرفته و مخاطب خود را بینیاز از ارائه تعریفی روشن و نامبهم از این اصطلاح تصور میکند؛ اما در کل میتوان با تدبر در مکتوب وی، به معنایی رسید که با تعاریف فوق همساز است: «نوعی عدم ممانعت آگاهانه و از روی اختیار از رفتار یا اعتقادی که مورد قبول نیست»
نقد و واکاوی مبانی نظریه تساهل
در حقیقت هر اندیشهای زاییده مبانی و ملاکهای خاص خود است که بر بستر آن نشو و نمو کرده، از ریشههای آن تغذیه میکند. آنگونه که اگر آن مبانی نمیبود، چنان نظریهای تولید نمیشد. نظریه تساهل نیز از این مهم مستثنا نبوده و از آبشخورهای خاص خود نشئت گرفته است
نظریهپردازان گفتمان تساهل از لحاظ اعتقاد به مذهب و امور ماورائی به دو دسته تقسیم میشوند؛ دسته اول کسانی چون لاک هستند که به رغم پذیرش اصالت تجربه، دادههای تجربی را تنها ادراکات معتبر بشری قلمداد نمیکنند و به امور غیبی و ماوراءالطبیعه باور دارند؛ دسته دوم را نیز افرادی تشکیل میدهند که اصولاً هیچگونه اعتقادی به امر غیبی نداشته و نظریه تساهل را سیراب از مبانی انسانمدارانه عصر تجدد کرده و برخلاف متقدمان، با رویکردی مخالف با مذهب مواجه میشوند
برای واکاوی بنیانهای این نظریه باید میان مبانی نظری و شناختشناسانه هریک از این دو طایفه تمایز قائل شد و گفتار هریک را مجزا بررسی کرد. به همین دلیل، این نوشتار مُصر است تا نظریه جان لاک را جداگانه و با بازگشت به مبانی شخص وی ارزیابی کرده و از نسبت دادن مبانیای که بنیادهای نظریه متأخران را تشکیل میدهد به او خودداری کند
مخاطب با تأمل در متن رسالهای در باب تساهل و استقراء مبانی لاک در این کتاب؛ به طور کلی با سه عنصر بنیادین و اساسی مواجه میشود که پایههای نظری اندیشه تساهل را تشکیل میدهد
قبل از شروع به بررسی این مبانی، باید خاطرنشان ساخت که این فیلسوف بریتانیایی در این رساله، خود را محدود به اثبات مبانی نظری دغدغه خود نکرده است؛ بلکه این مهم را در سایر کتب خود همچون جستاری در فهم بشری و رسالهای درباره حکومت بیان کرده است و در رسالهای در باب تساهل بدون آنکه خود را نیازمند استدلالهای فلسفی و پیچیده مختص هر مبنا بداند، مبانی اثباتشده در آن آثار را به منزله اصول موضوعه نظریه خود قرار داده و در این مقام تنها به اقتضای بحث، به مبانی خود در آن کتب اشارههایی است. از اینرو، در مقام بحث، مراجعه به متون یادشده ضروری به نظر میرسد
الف) نسبیت گرایی در شناختشناسی (مبنای فلسفی و معرفتشناسی)
جان لاک از جمله فیلسوفان آمپریست5 است که ضمن انتقاد از نظریه دکارت درباره «شناختهای فطری»، سرچشمه همه شناختها را حس و تجربه میداند
البته همانطور که گذشت، او برخلاف هیوم که کاملاً به اصالت تجربه و لوازم لاینفک آن ـ از جمله شک در امور ماورایی ـ وفادار ماند، با اعتباربخشی به برخی از معرفتهای شهودی که در واقع نوعی احساس و تجربه درونی است، عدم التزام عملی خود به مبانی آمپریسم را نشان داد
در حقیقت لاک جدای از شناخت حسی که متعلق آن امور جزئی است، به سه درجه دیگر از شناخت (که به اعتقاد وی والاتر از شناختهای حسی هستند) معتقد است: 1 شهود7؛ 2 برهان8؛ 3 ایمان یا عقیده. در واقع وی معرفت دینی را در عرض معرفتهای شهودی و عقلانی (برهانی) ارزیابی کرده، آن را غیرعقلانی ـ به معنای امری فراعقلی و بالاتر از حوزه دسترسی عقل بشری ـ قلمداد میکند. پس نباید این شناختها را حتی اگر اطمینانبخش باشند، علم نامید و اطلاق چنین عنوانی بر این سنخ معارف را نمیتوان حقیقی برشمرد.9 در اینجاست که وی در پاسخ به پرسش از معیار و ملاک پذیرش معرفت دینی، گواهی و شهادت خداوند را ملاک برمیشمارد
شهادت ساده خداوند بزرگترین یقین است; علت این است که این شهادت از یکی است که نمیفریبد و فریب هم نمیخورد و آن عبارت است از خدای تعالی; اگر ما در باب وجود خودمان تردید کنیم، میتوانیم در صحت وحی هم شبهه داشته باشیم
اما در نگاه لاک، بخش اعظم شناختهای ما و نیز معارف ترویجشده از سوی کلیسای مسیحیت (به جز وجود ذات اقدس الهی و نیز اصل وحی الهی و نه همه محتوای آن)، همان محتملات هستند که راهی به شناخت جزمی آنها منتهی نخواهد شد و رهروی طریق آن، ره به جایی نخواهد برد؛ این همان نسبیتگرایی معرفتی است که بر پایه آن، امکان دستیابی به واقعیت و حقیقت به حداقل ممکن کاهش مییابد
بهرغم آنکه لاک مبانی فلسفی و شناختشناسانه خود را در جستارهایی در فهم بشر تبیین کرده است، ولی وی در لابهلای جملات خود در رسالهای در باب تساهل نیز گاه به صراحت مبانی یادشده را یادآور شده و در مقام بحث، به نانمایی شناخت اشاره میکند
;از آنجا که ما حداکثر قادریم که به امور محتمل پی ببریم نه به یقینیات و از آنجا که حتی این امور محتمل را اشخاص مختلف به صورتهای مختلفی مشاهده میکنند، ما نباید عقاید خود را به دیگران تحمیل کنیم
از آنجا که فهم انسانی به واسطه خطاهایی که ممکن است در مسیر دستیابی به معرفت حقیقی برای آن حادث شود ناقص است، نباید از یقین مطلق سخن گفت. از اینرو، باید در مقابل افکار دیگران از خود تساهل نشان داده و به آرا و اندیشههای متکثر ایشان مجال طرح و عرضه داد. پس پذیرفتن نسبیتگرایی، در حقیقت سنگ بنای اولیه تساهلورزی محسوب میشود؛ و انکار آن، خشونتورزی و درشتخویی را بنیان مینهد
آنجا که بنیبشر حقیقت موضوعات و مفاهیم آن را نمیداند، خودخواهانه و سبکسرانه است که با اصرار بر اعتقادات و دیدگاههای خود وارد شود، چه رسد به ستیزه بر سر آن و یا حُقنه و تحمیل آن به فاهمه سایرین. به همین دلیل، این اصل مهمترین مبنای نظریه تساهل به شمار میرود
لاک با به میان کشاندن وجدان مخاطبان، توجه ایشان را به انحصارگرایی معرفتی برخی از دینداران معطوف میسازد و سپس مینویسد در عالمِ ناسوت، برای تعیین حق از باطل، داوری جز خداوند متعال وجود ندارد
;هر کلیسایی از نظر خود راستاندیش و بر حق است و از نظر دیگری خطاکار و مرتد. هر کلیسایی آنچه را که به آن معتقد است برحق میداند و مخالفت با آن را باطل اعلام میدارد. نه در قسطنطنیه و نه در هیچجای دیگر روی زمین، داوری وجود ندارد که با حکم او بتوان این امر [حقانیت هریک از طرفین] را مشخص کرد.»12 او در جایی دیگر و در مقام چارهجویی برای یافتن راهکاری مناسب برای حل تعارض میان دیدگاههای مردم و فرمانروا، دوباره بر معیار بودن نظر الهی تأکید میکند: «;بر روی زمین داوری وجود ندارد که بتواند بین فرمانروای مقتدر و مردم قضاوت کند. به نظر من، در این مورد فقط خداوند میتواند حکم کند
- ۹۵/۰۴/۲۵