پروژه مقاله رابطه بین هنر و جامعه تحت pdf دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه مقاله رابطه بین هنر و جامعه تحت pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه مقاله رابطه بین هنر و جامعه تحت pdf
چکیده
هنر، جامعه، زیباشناسی
1- فقدان قطعیت
2- خاستگاه ها – یک پرسش خطا
3- حقیقت حیات و مرگ هنر
4- در باب رابطه ی میان هنر و جامعه
چهار تز در باب زیبایی شناسی انتقادیI
نتیجه گیری
منابع وماخذ
بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه مقاله رابطه بین هنر و جامعه تحت pdf
1 حقیقت و زیبایی (درسهای فلسفه هنر) _ بابک احمدی، انتشارات زرین، تهران/
2 فلسفه هنرها (درامدی بر زیبایی شناسی)، گوران گراهام، ترجمه مسعود علیا، انتشارات ققنوس، تهران/
3 ساختار وتاویل متن _ بابک احمدی، انتشارات مرکز، نشر مرکز، تهران/
4 زیبا شناسی انتقادی ( گزیده نوشته هایی در باب زیبایی شناسی) ترجمه امید مهرگان، انتشارات گام نو، تهران/
هنر، جامعه، زیباشناسی
1- فقدان قطعیت
امروزه ناگفته پیداست که هیچ از آنچه مربوط به هنر است، ناگفته و، از آن بیش، نااندیشیده پیدا نیست. همه چیز در باب هنر، مساله دار شده است، زیست درونی اش، رابطه اش با جامعه، حتی حق وجود داشتن اش ممکن است کسی گمان برد که فقدان نوعی رهیافت شهودی و ساده لانه به هنر، از خلال گرایش به بازار اندیشی فزونی گرفته، تعدیل خواهد شد، تاملی که دست می یازد به بخت و اقبالی برای پرکردن حفره ی امکان های نامتناهی. این امر رخ نداده است آنچه نخست همچون نوعی رونق و گسترش هنر به چشم می آمد، به ضد آن بدل شد. گستره ی عظیم امر پیش بینی نشده ای که جنبش های هنری انقلابی حول و حوش 1910 آغاز به کاوش در آن کردند، به وعده ی آن شادمانی و ماجراجویی که نویدش را داده بود وفادار نماند. آنچه در عوض رخ داد این بود که فرایندی که در آن زمان آغاز شد به فرسودن همان مقولاتی انجامید که دلیل وجودی خودش را تشکیل می دادند شمار هر دم فزاینده ای از چیزهای هنری، به درون گردابی از تابوهای جدید فروکشانده شد و هنرمندان بجای کام گرفتن از آزادی تازه یافته ی شان، شتابان به جستجوی نوعی شالوده ی فرضی برای آنچه می کردند بودند. این جهش به سوی نظم و سامان نوین هر چند سست پایه در حکم بازتابی است از این واقعیت که آزادی مطلق در هنر که از گونه ای خاص است – ناآزادی ابدی کلیت اجتماعی را نقض می کند از این روست که جایگاه و کارکرد هنر در جامعه نامتقن و فاقد قطعیت شده است. به سخن دیگر، خودمختاری که هنر پس از رهانیدن خود از قید و بند انسانیت بود همپای غیرانسانی تر شدن جامعه، هنر غیرخود آیین تر شد. آن عناصر بر سازنده ی هنر که سرشار از آرمان انسانیت بودند نیروی خود را از دست داده اند
مع الوصف، خودآیینی در حکم زمینه ای تغییر ناپذیر از هنر است کوشش برای کاهش خودناباوریهای هنر تردیدهایی که به طور اتفاقی در خود هنر به بیان در می آیند. با تفویض نوعی نقش اجتماعی بدان بی فایده است اقداماتی از این دست عقیم می مانند ولیکن امروزه هنر از خود علایم کورشدگی نشان می دهد یکی از خصایص هنر از زمانهای بسیارا دور یعنی خصیصه ی کوری در عصر رهایی بخشی به امری سرشت نما بدل شده است آن هم به رغم و به خاطر این واقعیت که همانگونه که هگل دریافت هنر دیگر نمی تواند بکوشد که هنر ساده لانه باشد. امروزه روز خبرگی هنری خود را با ساده دلی یی از گونه ی متفاوت قوی تر در هم می آمیزد، ساده دلی یی که در حکم عدم قطعیت در خصوص هدف هنر و شرایط هستی مستمراش است آیا هنر وقتی از اهداف بیرونی آزادی کامل یافت شالوده اش را از دست نداد؟ پرسش هایی از این دست، انگشت برسرشت اصالتاً تاریخی زیباشناسی می گذراند
گفته می شود که آثار هنری جهان تجربی واقعی را پشت سرمی گذارند. و نوعی قلمرو متضاد خاص خود به وجود می آورند، قلمرویی که موجودیتی همچون جهان واقعی دارد. این دعوی باطل است، زیرا تلویحاً آنچه هست را به نحوی پیشین تصدیق و تایید می کند، بی توجه به اینکه محتوای اثر هنری ممکن است چه اندازه تراژیک باشد آن دسته کلیشه ها درباره ی هنر که می گوید هنر افروخته ای از اسرور و هارمونی را فراز یک جهان ناشاد و از هم گسسته ی واقعی به وجود می آورد. نفرت آور و زننده است زیرا با نگاه کردن صرفاً به کردارهای منحط بورژوازی نظیر استخدام هنر به عنوان نسخه پیچی برای تسکین و تسلی، از هر نوع مفهوم استوار و صریح هنر، مضحکه می سازد نیز این کلیشه ها دلالت بر زخم های خود هنر دارند هنر با گسستن اش از دین و حقیقت رستگاری بخش آن توانست شکوفا شود
- ۹۵/۰۱/۰۵