پروژه مقاله ارسطو در مباحث اخلاق تحت pdf دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه مقاله ارسطو در مباحث اخلاق تحت pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه مقاله ارسطو در مباحث اخلاق تحت pdf
چکیده
مقدمه
علم اخلاق از دیدگاه ارسطو
ملاحظاتی کلی درباره اخلاق ارسطویی
الف) جایگاه عقل در نظام اخلاقی ارسطو
ب) نسبی گرایی در اندیشه اخلاقی ارسطو
ج) نقش تجربه در اخلاق ارسطویی
د) غایت انگاری در اخلاق ارسطویی
جایگاه اخلاق در نظام فکری دکارت
1 ـ اخلاق موقت
2 ـ انفعالات نفس
3 ـ ارتباط انفعالات نفس با علم اخلاق
4 ـ مؤلفههای فعل اخلاقی
5 ـ رابطه انفعالات با نفس و بدن
6 ـ انفعالات بنیادین نفس
مقایسه اخلاق ارسطویی با اخلاق دکارت
نتیجه
فهرست منابع و مأخذ
بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه مقاله ارسطو در مباحث اخلاق تحت pdf
1 . گمپرتس، تئودور، متفکران یونانی، ترجمه محمد حسن لطفی، انتشارات خوارزمی، تهران، 1375
2 . ریچارد پاپکین و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه دکتر سید جلالالدین مجتبوی، انتشارات حکمت، تهران، چاپ نوزدهم، 1383
3 . ارسطو، اخلاق نیکوماخوسی، ترجمه محمد حسن لطفی، طرح نو، تهران، 1378
4 . کاپستون، فریدریک، تاریخ فلسفه یونان و روم، ترجمه سید جلالالدین مجتبوی، انتشارات علمی و فرهنگی، جلد اول ، تهران، 1375
5 . ــــــــ ، ــــــــ ، ترجمه دکتر غلامرضا اعوانی، جلد چهارم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران،
6 . سالیوان راجر، اخلاق در فلسفه کانت، ترجمه عزتالله فولادوند، انتشارات طرح نو، تهران، 1380
7 . نوسبام، مارتا، ارسطو، ترجمه عزتالله فولادوند، طرح نو، تهران، 1380
8 . دکارت، رنه، گفتار در روش، ترجمه محمدعلی فروغی، نشر مهر دامون، تهران، 1385
9 ـــــــــ ، تأملات در فلسفه اولی، ترجمه دکتر احمد احمدی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، چاپ دوم، 1369
10 ـــــــــ ، انفعالات نفس، ترجمه دکتر منوچهر صانعی درهبیدی، انتشارات بین المللی هدی، تهران، 1376
11 اسپینوزا، باروخ دِ بندیکت، شرح اصول فلسفه دکارت و تفکرات مابعد الطبیعی، ترجمه دکتر محسن جهانگیری، انتشارات سمت، تهران، 1382
12 مجتهدی، کریم، فلسفه غرب، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1380
13 ــــــــــــــ ، دکارت و فلسفه او، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1382
14 . برهیه، امیل، تاریخ فلسفه قرن هفدهم، ترجمه اسماعیل سعادت، انتشارات هرمس، تهران، 1385
15واربرتون، نیگل، آثار کلاسیک فلسفه، ترجمه مسعود علیا، چاپ شمشاد، تهران،
چکیده
بحث اخلاق از دیرباز یکی از مهم ترین مباحث معرفتی بوده و در طول زمان تاریخ تطور بلندی داشته است. نوشته حاضر به بررسی تطبیقی علم اخلاق از دیدگاه ارسطو و دکارت؛ دو فیلسوف برجسته و مهم دوره یونان باستان و فلسفه جدید می پردازد
دکارت در کتاب گفتار در روش ضمن نقد روش و آراء علمای علم اخلاق بویژه ارسطو و متهم نمودن آنان به گزافه گویی، تصویرپردازی و توصیفی بودن و نیز عدم ارائه راه و طریق صعود به قله رفیع اخلاق، وعده می نماید تا در نظام اخلاقی خود نرده بان صعود به این قلّه را به دست دهد و اخلاقی کاربردی و توصیه ای ارائه نماید
در این مقاله نشان داده خواهد شد که اولاً دکارت در مدعای خود و اتهامات وارده به اصحاب مدرسی ، بویژه ارسطو در باب اخلاق صادق نبوده است و به رغم استفاده های فراوانی که از ارسطو در بحث اخلاق [و همچنین مابعد الطبیعه] نموده است، جانب انصاف را نگه نمی دارد. ثانیاً، بنای استوار اخلاقی که وی سودای تحقق آن را در سر می پروراند هیچ گاه جامه عمل نپوشید
کلمه های کلیدی:
• نفس • عقل • فضیلت • بدن • اراده • حکمت عملی • عواطف • میل • حکمت نظری • احساس • انفعالات
مقدمه
آن زمان که آدمی چشم خود را به عالم هستی گشود، فهم معنای هستی و پرسش ازحقایق درون و بیرون پیوسته به عنوان پرسشی بنیادین برای او مطرح بوده است. او پس از آن که شناختی فی الجمله از علوم نظری، آلی و عملی حاصل نمود و به فهم معنای هستی و رمز و راز و غایت خلقت آدمی بار یافت از آن رو که اولاً موجودی مدنیٌ بالطبع است و در درون اجتماع بشری با دیگران تعامل و ارتباط دارد و ثانیاً می دانست که عبث آفریده نشده است و باید در جهت تربیت نفس، کسب فضیلت و سعادت و خدمت به دیگران گام بردارد؛ به تدریج وارد حوزه اخلاق شده و در می یابد که معنای نیک و بد، خیر و شر و حُسن و قبح چیست. هم هنگام او دو پرسش بنیادین را که در مباحث اخلاقی دوران باستان نقش محوری داشت در صدر پژوهش های خود قرار می دهد
1 ـ زندگی خوب برای انسان چه نوع زندگی است؟
2 ـ آدمی برای این که زندگی خوب و سعادتمندانهای را داشته باشد، چگونه باید زندگی کند؟
بحث و بررسی پیرامون جایگاه و منزلت علم اخلاق در ارتقاء آدمی به فضایل اخلاقی و نیل به سعادت و زندگی نیک از مهم ترین دغدغه های آدمی در طول تاریخ بوده است. امّا از آنجا که بحث اخلاق از آن زمان که در کانون توجه برخی از اندیشوران قرار گرفت تا اخلاقی که امروزه از آن سخن به میان می آید تاریخ تطور بلندی به جهت معنا و کارکرد داشته است و بی تردید بررسی تاریخ این تفکر در این مقال نمی گنجد. از این رو بر آن شدیم تا صرفاً به مطالعه تطبیقی علم اخلاق ارسطویی، به عنوان مبدأ و خاستگاه یک علم اخلاق کاربردی و مدوّن و علم اخلاق از دیدگاه دکارت در سده هفدهم میلادی بپردازیم. این مقایسه به چند دلیل حائز اهمیت است: اولاً متوجه خواهیم شد که اگر تفکر افلاطون، آن گونه که وایتهد توجه داده است، بر کل تاریخ تفکر غرب سایه انداخته است، چنان چه خوب بنگریم ردپای اخلاق ارسطویی و سلطه بلامنازع او را حتی در و بر آثار فیلسوفان اخلاق متأخر باز خواهیم شناخت؛ و پر واضح است که این مطلب ما را در فهم بهتر نظام اخلاقی و به ویژه نظام مابعدالطبیعی ارسطو مدد خواهد رساند. ثانیاً به رغم انتقاد های دکارت به سنت مابعدالطبیعی و به تعبیر وی اخلاق توصیفی ارسطویی، و همچنین با وجود تلاش دکارت به گذر از آن به سمت یک علم اخلاق دائمی و توصیه ای(کاربردی)، میزان وام داری او به ارسطو و تأثیر پذیری وی از او در حوزه اخلاق و مواضع اختلاف آنها را مشاهده خواهیم نمود . این امر، خود موجب خواهد گردید به فهم بهتری از وضعیت اخلاق در سده هفدهم و به ویژه نظام اخلاقی و مابعدالطبیعی دکارت نائل گردیم
در پاسخ به دو سؤال مذکور که در واقع بنیادی ترین پرسش در زمینه اخلاق است با توجه به اختلاف در مبانی فکری و همچنین فهم اندیشمندان از معنای واژگانی چون، فضیلت (سعادت)، خوبی یا بدی و; و همچنین با توجه به اختلاف زمان و مکان و شرایط جغرافیایی و تاریخی، همیشه اختلاف نظر وجود داشته است و از این رو مکاتب و نحلههای متفاوتی در باب اخلاق و زندگی اخلاقی شکل گرفته است
بخش اول
علم اخلاق از دیدگاه ارسطو
چنان که می دانیم، نظرگاه افلاطون؛ یا به تعبیر درستتر سقراط در باب اخلاق یک نظریه مطلق انگارانه است. بر اساس این دیدگاه عملِ خلاف اخلاق یا عمل بد نتیجه جهل و نادانی است و هیچ کسی دانسته و از روی علم و آگاهی مرتکب عمل بد و نادرست نمی شود. او همچنین معتقد بود که قواعد اخلاقی در تمام اوضاع و احوال و شرایط ثابت و مطلقاند؛ یا به تعبیر دیگر فقط یک نوع نحوه زندگی خوب برای همه مردم وجود دارد و خیر، مستقل از همه آدمیان است
اما ارسطو به خلاف اسلاف خود که رفتار و امور اخلاقی را به قوانین طبیعت استناد میدادند، تلاش نمود برای مسائل اخلاقی، طریقی تجربی و علمی پیدا کند. او به خوبی از نقیصه نظریه مطلق گرایانه افلاطونی آگاه بود و لذا این که همه انسانها با وجود اختلافات شدید روحی، فردی، اجتماعی ، جغرافیایی، جسمی و جنسی باید یک قانون عام و کلی را نصب العین خود قرار دهند و از آن متابعت کنند برای او قابل پذیرش نبود. از این رو درصدد برآمد زندگی خوب برای همه آدمیان را از طریق تفکر و تعقّل و مشاهده و بررسی تجربی و عینی رفتار و گفتار انسانها بدست آورد
ارسطو در پایان دریافت که زندگی خوب برای آدمی عبارت است از «ائودایمونیا» یا زندگی سعادت- مندانه. اما پرسش بعدی این بود که ائودایمونیا چه نوع زندگی است. آیا زندگی قرین با لذت و شادی را ائودایمونی مینامند یا زندگی توأم با کامیابی و شهرت را. آیا چنان که سقراط و رواقیون گفته اند، برای ائودایمونیا صرفاً فضیلت مند بودن کافی و بسنده است یا این که باید هم داستان با ارسطو خیرات و امور خارجی را نیز برای آن ضروری دانست؟ در پاسخ به این پرسش سه اثر مهم و ارزشمند از ارسطو برجای مانده است که در واقع سلسله درس گفتارهای او در لوکیوم بوده است
1ـ اخلاق کبیر ، متشکل از دو دفتر و حاوی خلاصه نظریات اخلاقی ارسطو است. این کتاب منبع درسی لوکیوم بوده است و ساختار و محتوای آن شباهت زیادی به اخلاق نیکوماخوسی و به ویژه اخلاق ائودموسی دارد
2ـ اخلاق نیکوماخوسی که گویا نیکوماخوس؛ پسر ارسطو به همکاری تئوفراستوس آن را گرد آورده است و شامل ده دفتر است
3ـ اخلاق ائودموسی که احتمالاً شاگرد محبوب او «اُدِموس» آن را تنظیم نموده و در 8 دفتر گرد آمده است
بنابراین با توجه به اشتراک کلّی این سه اثر در ساختار و محتوا، به منظور فهم صحت و سقم ادعای دکارت در باب اخلاق ارسطویی و نیز فهم کلیّاتی از اخلاقی ارسطو؛ به بررسی اجمالی مضمون و محتوای بخش هایی از کتاب اخلاق نیکوماخوسی خواهیم پرداخت. سپس آراء اخلاقی دکارت مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در پایان به مقایسه این دو رویکرد خواهیم پرداخت
الف) اخلاق نیکوماخوسی در یک نگاه کلّی
ارسطو در دفتر نخست این اثرخیرات یا امور نیک را به دو بخش غایت و وسیله تقسیم می کند و غایت زندگی یا خیر اعلاء را «سعادت» مینامد. سپس می افزاید سعادت یا «ائودایمونیا» دو گونه است
- ۹۵/۰۱/۲۲